ناگفته های گفتنی

ناگفته های گفتنی

درددل.گلایه.مشکلات.دین.خانواده.بیماریها.محدودیتها.باورها.خواسته ها .انتظارات.عشق.قوانین

 

 

عطش

 

من غروب را وجب به وجب تفسیر کرده ام ......

ضمیر اقرار و انکارش یکی بیشتر نیس....

تو در اندیشه اش خشکیده ای ....

مثل کویر بعد ار یک باران مثل شب بعد از طلوع خورشید....
ترانه هایش بوی غربت میدهد بهانه هایش هم ....


ساکن عطش بودن و اهل کویر بودن دو حس نامتقارنند اگرچه اندیشه را به هم گره میزنند ......

لباس آفتاب برای مهتاب خیلی گشاد است باید از مهربانی تو جثه اشتیاق و وصال را قرض بگیرد تا یکی بگوید: 

                                                                                                            آن تن پوش به تن آن مترسک خوب می آید ......

                                تورا خوب لمس کرده ام .... تو در حال ظهور هستی !


جمعه 22 اسفند 1393برچسب:مطلب عشقولانه, متن عاشقانه, , |
 

گفت ......... گفتم .........

 

 


 

 

 

 

 

به من گفت :

 

 

 

غصه ات باشم یا قصه ات ؟

 

گفتم غصه ها زود گذرند قصه ها ماندنی ...

 

قصه ام باش تا برایم بمانی ....

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

به من می گفت : گل منی .....

 

راست می گفت ... به اندازه عمر گلی به من عادت کرده بود.....

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

گفت من مادرت هستم  که  بهشت در دستان من بود....

 

گفتم پس چرا الان زیر پای توست ؟

 

گفت آن را زمین گذاشتم تا تو را در آغوش بگیرم ....

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

گفتم: باید" مال" من باشی ....

 

گفت: "بی سند" یا "با سند" ؟

 

گفتم : "سند" لازم ندارد دلت که با من باشد همه جوره "مال" منی ...

 

 

 

 

 


 

 

 

گفت: چرا بهم خیانت کردی؟

 

سرمو انداختم پایین .....

 

ادامه داد..خب بگو چرا؟

 

مگه من همش با تو نبودم فقط این دوست پسر جدیدم کمی گیر میداد نشد بپیچونمش!

 

 

 


 

 

 

 

 

گفت: پشیمانم !

 

گفتم:چرا؟

 

گفت: به خاطر خوبی هایی که در حقت نکردم !

 

گفتم :منم پشیمانم ولی بخاط خوبی هایی که در حقت کردم ....!

 

 

 


 

 

 

 

 


 

زندگی زیبا میشود.... اگر....(2)

زندگی زیبا میشود اگر:

برای بار دوم میخواهم حرف دیگری از ناگفته های دلم را بگویم که با تمام وجودم لمسش،کرده ام و ثمره و خیر آن را دیده ام 


 

مخاطب امروزم کسانی هستند که سودایشان نه طلا،و نه نقره و نه سکه و نه خودرو است بلکه در میان سلولهای خاکستری مغزهایشان چیزهایی دارند که عین طلاو جواهرات شاید گرانتر هم فروخته میشود و هم خریدار بسیار دارد و چه بسا سر منشا تغییر و تداوم تعداد زیادی از ضرورتها و موقعیتهای اقتصادی ، اجتماعی و  دینی و حتی سیاسی در جوامع است.

به من اعتماد کنید این چیز باارزشتون رو از من پنهون نکنید 

هرکسی یه اسم براش گذاشته مثلا بعضی ها اسمشو گذاشتن دانش بعضی ها بهش میگن اطلاعات که informationهم لفظ لاتین آن است عده دیگری آن را مهارت و علم می نامند شما هر اسمی برایش بگذارید درست است مسله من اسم و یا حتی ارزش و کارکرد آن نیست بلکه نحوه استفاد و بکارگیری آن و نگاه شما به مخاطبانتان همون دریچه ایست که من نگاه کردن از آن برایم اهمیت بیشتری دارد .

چه بخواهید چه نخواهید در این موازنه قوا گاهی دارنده علم و دانش و زمانی دیگر ممکن است نیازمند آن باشید دلم میخواهد به هر دو شرایط پیش رو خوب فکر کنید و مزایا و معایب هردو موقعیت را مقایسه کنید. 

حالا انتظارات خود را در دو حالت پیش گفته مرور کنید

.... وقتی نیازمند دانش و افزودن دانایی هستید و کسی یا کتابی یا سایتی نیاز شما را بر آورده میکند چقدر مسرور و خوشحال میشوید در نظر بگیرید در آن شرایط خاص و در آن موقعیت استثنایی حتی حاضر بودید بها و ارزش آن اطلاعات و علم را بپردازید اما وقتی آن را به سادگی به دست آوردید خوب است دو احساس متفاوت را درک کنید

الف: شخصی که این اطلاعات را رایگان به شما عرضه نمود یکی از دانه های یک زنجیره بزرگ است که با خود عهد کرده است خودش  

را و دانشش را وقف نماید و این فرصت و دستاورد خود را به همه عرضه کند

ب:خود شما که دانشی دارید ایا وقت آن نشده است آن را به مردم عرضه نمایید و در واقع شما هم به این زنجیره بپیوندید که یافته ها و دانش خود را بدون هیچ چشمداشتی به تشنگان آن عرضه نمایید؟

برای درک بیشتر موضوع دو سوال میپرسم:

1- خداییش چقد از،دانسته هایتان جزو اون دسته از اطلاعاتی است که رایگان و بدون مزد و پاداش بدست آورده اید ، می باشد؟

2- چند بار تاحالا برای کسی که از او چیزی یاد گرفته اید و برای پدر او رحمت.فرستاده اید؟

باور کنید زندگی زیبا تر میشود اگر اندک اندوخته ودانش خود را خالصانه عرضه نمایید.....

در جمعی نشسته بودم که یکی از دوستان بلند شد و به من اعتراض کرد که تو با عرضه رایگان دانش و علم خودت (البته در یک موضوع بسیار کوچک و خاص ) فرصتی را که برای کاسبی کردن و پول درآوردن در اختیار داشتی، ارزان و البته رایگان از دست دادی و در آینده هم همین خواهد بود و افراد تنبل و بی سواد یا کم سواد جامعه به سو استفاده از این تفکر آدمها و به اصطلاح دزدی علمی و ادبی خودشان عادت کرده و اینگونه خود را بالا میکشند و تو درجا خواهی زد...!

جوابی به او ندادم اما یقین دارم اینگونه نیست چرا که :

دانش مثل چشمه آبیست که هر روز جوشان تر خواهد بود حتی اگر تمام آبش را بردارند باز و بار دیگر باریکه از آثارش را میتوان دید.

و این جوش و خروش تا زمانی که کندن و کاویدن انسانهای علم دوست و مردم دوست ادامه داشته باشد ممتد و جاری و روان خواهد بود.

آری باور داشته باشیم که دنیا زیبا تر خواهد شد اگر ما نیز این زنجیره طلایی دانش پژوهی و دانش فشانی را قطع نکنیم و هرروز حلقه ای دیگربه آن بیفزاییم.


یک شنبه 13 مرداد 1392برچسب:, |
 

کنکور دانش آموز های قدیمی و جدید

دیروز امتحان کنکور بود درب سالنهای امتحان و چند خیابان و کوچه این ور و آن ور تر پر بود از پدر مادر هایی که کنار ماشینهایشان منتظر بودند تا فرزند دلبندشان از سالن امتحانات بیرون بیاد بعضی ها هم که خسته بودند صندلی ماشین را خوابانده بودند و استراحت میکردند 

لبهای پر از دعای بعضی ها منو یاد درس خوندن خودم و از من قدیمی ترها انداخت.

خواستم به این بچه های امروزی بگم که :

ما :

- شبها زود میخوابیدیم و صبحهای زود ساعت 4 بیدار میشدیم در حالی که خوب خوابیده بودیم و استراحت کرده بودیم و آنوقت درس خوندنمون شروع می شد به صبحانه نرسیده  پنج ساعت اولمون تموم میشد.

- انواع اقسام کلاسهای جبرانی و تقویتی و حمایتی و دوره و تست و ....نداشتیم و نمی رفتیم .

- کتابها را پی دی اف نکرده بودیمو روی تبلت یا گوشی هوشنمد نمیخوندیم شون .

- دسترسی به اینترنت پرسرعت و همیشگی نداشتیم و منابع درسی متعدد و مشورت و چت درسی  و آزمونهای آن لاین هم نداشتیم .

- تو خونه یه اتاق مخصوص نداشتیمو خونواده هم خیلی مراعات نمیکردن یعنی نیاز به مراعات نداشتیم چون یاد گرفته بودیم تو جاهای شلوغ درس بخونیم .

- ماشین اختصاصی هم نداشتیم .

- و دست آخر اینکه :

روز امتحان هم نه بابا و نه مامان همراه ما نمیومدن و خودمون تنها سر جلسه امتحان رفتیمو و بد بختانه قبول هم شدیم .

نمیدونم شماها با این همه امکانات قبول میشین یا نه ؟

 


شنبه 8 تير 1392برچسب:کنکور,کنکور92,کنکور قدیم,, |
 

انتخابات درون قبیله ای شورا و انتخابات واقعی

امروز آگهی شروع ثبت نام کاندیدادهای شوراهای اسلامی شهر و روستا را دیدم , دوباره ذهنم  مشغول شد دوباره متوجه شدم که بعضی از افرادی که قصد کاندید شدن دارند به راستی هیچ گونه شایستگی برای این موقعیت و مقام ندارند ولی متاسفانه چون به قبیله فلان وابسته هستند فردا و چنانچه توسط مراجع تایید شوند به پشتوانه صرف قوم و قبیله و بدون هیچ گونه شایستگی بدون هیچ گونه توانایی میتواند وکیل ما بشود و به جای ارائه خدمت به تخریب اموال شهرداری ها و سوء استفاده از اموال و املاک آن بپردازد .

این دغدقه ها و نگرانی های مهم تر و بعضا ناشناخته تر که بنده به واسطه لمس واقعی آنها  بیشتر از سایرین درد را دیافت کرده ام و دچار حس بد بینی شده ام باعث شد تا این مطلب را بیاورم تا بتوانم قدمی هرچند کوچک در جهت روشن نمودن اذهان و کمک به هموطنان عزیزم جهت توسعه شیوه های انتخاباتی چه در بین قبیله و چه در عرصه انتخابات وافعی بردارم .

اساس این مطلب از آنجا شکل گرفت که در طی دوران 14 ساله عمر شوراهای اسلامی شهرها  میل به خدمت افتخاری از بین رفت و این استحاله موجب شد تا شورا به عنوان منبعی برای کسب قدرت و رانت و ثروت مورد طمع افراد بیمار دل قرار گیرد .

بعضی ها از آن برای تایید شدن استفاده میکنند

بعضی ها شورا را فرصتی برای استخدام میشمارند.

بعض دیگر شورا را سکوی پرتاب برای دستیابی به مقاصد بالاتر می پندارند.

نیت هرچه که باشد برای من فرقی ندارد اما مشکل تاثیر بد این نیت و خروجی آن بر عملکرد شهرداریها است که بنده از نزدیک لمس نموده ام بنابراین فکر میکنم که در شهرهای ما که قبیله سالاری از شایسته سالاری گوی سبقت را ربوده است این انتخابات از دو منظر قابل تامل است که بهتر است از همین روزهای اول که بنظر میرسد انتخابات درون قبیله ای در حال وقوع است و  جوانان پرشور و افراد سالخورده و تحصیلکرده ها ممکن است در محافل خصوصی و عمومی تاییدیه شرکت اقوام خود را صادر میکنند به آنها اشاره نمایم .



ادامه مطلب
 

تحمل رنجهای عاطفی و شکستهای عشقی

وقتی اولین بار دلم لرزید

مادرم گفت؛ الهی . . . پسرم رشید شده است!

و تعبیر من از واقعیات زندگیم عین تعبیر خوابهای مادر بزرگم و مثل تفسیر مادرم از طلاطم بزرگ قلب من بود . فقط جهت هاشون باهم فرق داشت و چه وجه افتراق بزرگی بود در حالیکه من دنیارو به آخر رسیده میدیدم کمی آنطرفتر مادرم که بزرگی نگاهش درشکوه افق دیدش خودنمایی میکرد برای تفتیده شدن فولاد قلبم آتش نصیحت را در لابلای خاطرات کهنه اش میدمید.

و حرفهایش برای جراحتم مرحمی بود و برای شکاف زلزله زده احساس و لطافت ترک خورده درونم سوزن جراحی را یادم می انداخت سوزناک و درد آور بر بستری از امید و آمالهای دورو و دراز! اما اندکی بعد اثرش مانند اثر مسکن ها میرفت و من بودم و غمی که جانکاه و غیر قابل تحمل مینمود!



ادامه مطلب
 

نوروز روز نو شدن و تلاش برای بهتر شدن

امروز روز بیست و نهم  اسفند  روز آخر سال یکهزارو سیصد نود است میگویم آخر چون فرداش دوباره سال بعد شروع میشه و به همین خاطر نوروز گفته میشود نوروز فقط یک تاریخ یایک مناسبت نیست نوروز فرصتی است که یک سال رفته را دوباره نگاه کنیم تا دریابیم چند دل شکستیم به چند احساس نه گفتیم و برای چند انسان دردسر شدیم و یا به چند نفر کمک کردیم و برای چند نفر خوشحالی به همراه داشته ایم !


سیصدوشصت و پنج روزمان و هشت هزارو هفتصد و شصت ساعت آن را  دوباره بیاندیشم و ازنو نگاه کنیم کسانی که دوستمان دارند ،کسانی که دوستشان داریم ،دلهایی که برایشان ارزش قائلیم ،آنهایی که بهشون کینه داریم یا از ما بدشان می آید همه و همه را دوباره نگاه کنیم



ادامه مطلب
دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:نوروز,پیام نوروز,مهربانی,, |
 
عزت اله ناصری

به وبلاگ خودتان خوش آمدید لینک در تلگرام: Telegram.me/A_Rahgozar Telegram.me/bayerahgozar
yoamir2@gmail.com

 

دسته بندی

قوانین و مقررات

بودجه شهرداریها

آیین نامه مالی شهرداریها

قوانین و مقررات استخدامی

مطالب عاشقانه

شعر های عاشقانه

متن های زیبا

اس ام اس

اس ام اس عاشقانه

اس ام اس جوک

اس ام اس عمومی

مسائل و مطالب اجتماعی

بیماریها

از هر دری سخنی

از هر دری سخنی

 

لینکها

حمل ماینر از چین به ایران

حمل از چین

پاسور طلا

الوقلیون

 

مطالب قبلی

» علی سلمانی کوزه کنان
» همه بخشنامه های همسان سازی حقوق و مزایای بازنشستگان
» دل واژه های من
» میانه های کانالم
» دیوار دلم
» عطش
» حد نصاب معاملات شهرداریها و دهیاریها
» عاشقانه ای نو
» برای تو
» فایل جدید حسابداری شهرداریها سال 2014 میلادی یا سال 1393 خورشیدی
» مرا پیدا کن
» پیامهای عاشقانه
» اس ام اس های متفرقه
» گفت ......... گفتم .........
» زندگی زیبا میشود.... اگر....(2)
» کنکور دانش آموز های قدیمی و جدید
» طرح استفاده از پوز در واحد های درامدی شهرداریها
» متن کارت عروسی
» اس ام اس های جدید
» شهرداریها به عنوان نهاد عمومی غیر دولتی بیشترین ضرر را از قانون هدفمندی یارانه دیده اند

 

ارشیو

خرداد 1402

ارديبهشت 1400

تير 1398

خرداد 1396

ارديبهشت 1394

فروردين 1394

اسفند 1393

آذر 1393

بهمن 1392

دی 1392

آذر 1392

مرداد 1392

تير 1392

خرداد 1392

ارديبهشت 1392

فروردين 1392

اسفند 1391

بهمن 1391

دی 1391

مهر 1391

شهريور 1391

مرداد 1391

تير 1391

خرداد 1391

ارديبهشت 1391

فروردين 1391

اسفند 1390

بهمن 1390

 

نویسندکان

عزت اله ناصری

 

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ناگفته های گفتنی و آدرس bayerahgozar.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





لینک ها

علیرضا سپاهی/ شاعر فارس و کرد

دایرکتوری لینکهای مفید

joker

maysam web

ناگفته های گفتنی

ردیاب خودرو

 

امکانات

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگدهی

 

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 41
بازدید ماه : 147
بازدید کل : 351984
تعداد مطالب : 65
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1